کد مطلب:36596 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:138

حاجت در اصل بودن











نخستین حاجت انسان به خداوند، حاجت در اصل «بودن» است. بدون تردید همه ی خداشناسان معتقدند كه این امر، نخستین ركن خداشناسی است. در واقع در این مقام، لفظ «حاجت»، چندان دقیق نیست. ما در اصل وجود، حاجتمند نیستیم، بلكه در اصل وجود، عین

[صفحه 121]

حاجتیم. نسبت میان خالق و مخلوق همانند نسبت میان دو موجود نیست كه یكی محتاج دیگری است. مخلوق، عین حاجت به خالق است. پیش از خلق، كسی نیست كه محتاج باشد یا نباشد. به تعبیر فلسفی تر، وجود مخلوقات عین ربط است.

در اینجا باید توجه داشت كه هیچ بودن مخلوقات و همه چیز بودن خداوند، هیچ ربطی با بحث جبر و اختیار ندارد. مخلوقات- از جمله آدمیان- عین حاجت به خداوند هستند و در ذات و صفات و افعال هیچ گونه استقلالی از پروردگار ندارند. من جمله اختیارشان هم از خداوند است. مختار بودن، آدمی را در وجود مستقل از خداوند نمی كند. ما در افعالمان مختاریم نه اینكه در وجودمان مستقلیم. ما عدم محضیم و خداوند وجود حقیقی است. این معنا، از نكات بسیار حكیمانه ای است كه در مكتب حكیمان الهی تعلیم می شود:


ما چو چنگیم و تو زخمه می زنی
زاری از ما نه تو زاری می كنی


ما چو ناییم و نوا در ما ز توست
ما چو كوهیم و صدا در ما ز توست


ما چو شطرنجیم اندر برد و مات
برد و مات ما ز توست ای خوش صفات


ما كه باشیم ای تو ما را جان جان
تا كه ما باشیم با تو در میان


ما عدمهاییم و هستیهای ما
تو وجود مطلقی فانی نما


ما همه شیران ولی شیر علم
حمله شان از باد باشد دم به دم


حمله شان پیدا و ناپیداست باد
آن كه ناپیداست هرگز گم مباد

[صفحه 122]

باد ما و بود ما از داد توست
هستی ما جمله از ایجاد توست


لذت هستی نمودی نیست را
عاشق خود كرده بودی نیست را


لذت انعام خود را وامگیر
نقل و باده و جام خود را وامگیر


ور بگیری كیست جست و جو كند؟
نقش با نقاش چون نیرو كند؟ (...)


این نه جبر، این معنی جباری است

ذكر جباری برای زاری است


(مثنوی، دفتر اول، ابیات 601 -620)

خداوند اول است، آخر است، ظاهر است، باطن است. سراسر هستی را فقط یك موجود پر كرده است كه همانا خداوند است. دیگران در قیاس با او هیچ اند. «همه از اوست وگر نیك بنگری همه اوست». به دلیل چنین پیوند و حاجت وثیق و عمیقی است كه هیچ موجودی- از جمله انسان- نمی تواند در برابر خداوند كوس استقلال و استغنا بزند.


صفحه 121، 122.